سَگِ سیاهِ افسردگی

بعد مدتها ، اینجا رو باز کردم و چقد خجل شدم از بعضی نوشته هام ...این تایمی که نبودم بهترین اتفاق های زندگیم رقم خورد.دانشجو شدم ، یه رشته ی خوب و علوم پزشکی شهر خودم هستم. دیدم خیلی عوض شده، دیگه زندگیم خلاصه نشده تو کنکور و اون دوران نحسی که به مرز دیوونگی رسیده بودم . خیلی از آرزوهام تیک خوردن ، عاشق شدم و یه رابطه ی جدی رو شروع کردم..تو یه وب دیگه مینویسم ، زندگیم کلا عوض شده ، طرز فکرم ادمای دورم و روزمرگی هام ، دیگه نمیخواستم تو این وب بنویسم تاهروقت ارشیوشو نگا میکنم برگردم به اون روزای نحس..چه خوبه که هیچ سختی قرار نیست بمونه تا ابد.. با خوندن اینجا عمیقا اینو حس کردم.نمیدونم هنوز کسی به اینجا سر میزنه یا نه؟ اگه میخونین خبر بدین ادرس وب جدیدو بدگ.ولی گاهی اوقات به خیلیا فکر میکردم و دوس داشتم ازشون خبر داشته باشم..به قدری اینجارو فراموش کرده بودم که حتی آدرسشم یادم نمیومد :) سَگِ سیاهِ افسردگی...ادامه مطلب

یه زمانی اینجا تنها پناهگاه من بود.

اما حالا حتی دلم نمیخواد آرشیوشو بخونم.

مرسی که گذشتههههه ، همه ی اونا گذشته..

دلمم نمیاد پاکش کنم. چون بالاخره بخشی از گذشته ی من بودن ، لحظه های سخت و خوبشو مینوشتم... دلم نمیاد که..

سَگِ سیاهِ افسردگی...

یه چیز خنده دار بگم ، دیروز که رفتم ازمایش بدم مرده تو ازمایشگاه خون میگرفت خانم نبود . من استین مانتومو زدم بالا همش پشم  . حالا پشم که چیزی نیست  ، مشکلش اینجا بود که من پشمارو تا جایی که استینم بالا میره زده بودم و بقیشو نزده بودم :)))) خلاصه به وضوح تعجبو تو قیافه مرده دیدم :)))

سَگِ سیاهِ افسردگی...

روزِ تولدم ، نیمه شعبان بوده . یعنی 20سال پیش نیمه شعبان تو روز تولد من بوده . بابامم همینطور. اونم مثلا پنجاهو خورده ای سال پیش تولدش تو روز نیمه شعبان بوده.

نیمه شعبانو خیلی دوس دارم. حالا هر سال میرفتیم بیرون کلی تو خیابونا جشن و شیرینی بود خوش میگذشت ، امسال که هیچی :( 

خلاصه که مبارکه :)

سَگِ سیاهِ افسردگی...

امروز همش افتاب وسط اسمون بودو تگرگ میبارید. 

هوا هم قاط زده :|||

سَگِ سیاهِ افسردگی...

دیروز یه فیلمی درمورد هیپنوتیزم درمانی دیدم. خیلی جالب بود.

میخوام انجامش بدم و ببینم نتیجه میده یا نه.

من کلا با مدیتیشن رابطه ی خوبی دارم و بنظرم خیلی موثره. 

هیپنوتیزم درمانی هم فک میکنم تو همین مایه ها هست

سَگِ سیاهِ افسردگی...

داره خیلی خسته کننده میشه اوضاعدیروز رها داشت از پسر خالش میگفت که 10ساله تو زندگی نباتیه. حالا دلخوش به این بودن که اعضای بدنش مثل کبد کلیه ریه و قلبش سالمن ولی حالا مثل اینکه کلیه هاش دچار مشکل شده سَگِ سیاهِ افسردگی...ادامه مطلب

دیشب خواب دیدم کنکور دادم. نتایج اومده و بود من رتبم خوب بود ولی چیزی که میخواستم قبول نمیشدم. همه ی خانواده و فامیل جمع شده بودن پیش من و منتظر خبر قبولیم بودن ولی من خجالت میکشیدم چیزی بگم. عموم از سَگِ سیاهِ افسردگی...ادامه مطلب

دریا یادت باشه امشبو یادت باشه چجوری غرورت له شد یادت باشه رها چجور باهاش گرم گرفت و پشت کرد به تودریا یادت باشه حتی رفیق 14سالتم تنهات گذاشت دریا یادت باشه چجوری غرورت زیر پاشون له شد دریا یادت باشه سَگِ سیاهِ افسردگی...ادامه مطلب

رها پیام داده که میخواد بیاد خونمون الانبا چه رویی داره میاد؟اصن دلم نمیخواد ببینمش ، حرفایی که دیشب شنیدم برام خیلی گرون تموم شد. درواقع دیگه هیچی از غرورم نموند. مثه یه سطل اب یخ بودن تو فرق سرم.میخ سَگِ سیاهِ افسردگی...ادامه مطلب